فرار از خانه با یک تصمیم غلط آغاز میشود اما یک دنیا پشیمانی و حسرت را در دل جوانان و به ویژه دختران جای میدهد.
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، باندهای مافیایی انسان و مواد مخدر در کمین دختران و زنانی نشستهاند که فرار را بر قرار ترجیح میدهند تا با سوءاستفاده از آنها به اهداف شوم و پلید خود و سودهای کلان دست یابند.
آبرویی که در یک شب سیاه از دست رفت
مریم دختر 25 سالهای است، اما غم چشمهایش بیانگر دردی کهنه در وجودش است، انگار نای سخن گفتن ندارد، اما آرامآرام شروع به حرف زدن میکند و میگوید: پدرم معتاد بود، وضع خوبی نداشتیم، من از 19 سالگی رفتم سرکار، هم خرج خودم را درآوردم و هم به خانوادهام کمک کردم.
وی میافزاید: مثل یک مرد کار میکردم و هیچ منتی هم برای هیچ کس نداشتم، اما چند سال که گذشت، خانوادهام فکر کردند که انگار وظیفه من است که کار کنم و خرجی آنها را بدهم، هر چه من تلاش میکردم و به آنها میرسیدم، اما آنها مثل همیشه به من بیتوجه بودند و هیچ محبتی به من نمیکردند.
این دختر جوان عنوان میکند: زندگی خیلی برایم سخت شده بود، به شدت احساس تنهایی میکردم و هیچ کس من را درک نمیکرد، هر کدام از اعضای خانوادهام فقط به فکر خودشان بودند، اما من آنقدر به فکر خانوادهام بودم که حسابی از خودم غافل شدم، حتی گاهی متوجه میشدم که خانوادهام برای اینکه درآمد من را از دست ندهند، جواب رد به خواستگارهایم میدادند.
مریم تصریح میکند: وقتی که احساس کردم، عمر خودم را هدر دادم، تصمیم به ترک خانه گرفتم و یک چمدان کوچک برداشتم و از خانه زدم بیرون و به یکی از شهرهای بزرگ رفتم، زمانی که به این شهر رسیدم، نمیدانستم، کجا باید بروم، رفتم توی یک پارک نشستم، در افکار خودم غرق بودم که یک زن جوان با لبخندی مهربان کنارم نشست.
مریم در حالی که صدایش میلرزد آهسته میگوید: زمانی که لبخند این زن را دیدم با خودم گفتم ای کاش مادرم یک بار این گونه با من سخن گفته بود، خودم را تنهای تنها میدیدم، هیچ جایی را هم برای ماندن نداشتم، زن من را به خانهاش دعوت کرد و من هم قبول کردم و همراه وی به راه افتادم و به خانهاش رفتم.
به ادامه مطلب مراجعه نمایید